English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3952 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
transferring U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
trans ship U بکشتی یانقلیه دیگرانتقال دادن
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
transported U وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
vehicle U وسیله نقلیه
steed U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
power plants U محرکه وسیله نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
traction motor U موتور وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
utility car U وسیله نقلیه عمومی
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
migration U انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
inheritance U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritances U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
transmission facility U وسیله انتقال
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
dib U باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
intermediate U router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
takedown U مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
bi directional U انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
convey U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
long boat U بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
vga U آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
optical U اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
i/o U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
input U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
inputted U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
detaching U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
shift U انتقال تیر دادن
shifted U انتقال تیر دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
tabling U به جدولی انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
shuttle U نقل و انتقال دادن
shifts U انتقال تیر دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
switch fire U انتقال تیر دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2وسایط نقلیه
2وسایط نقلیه
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com